آره! تمام جزئیاتش رو یادمه… آلمان‌ها خاکستری بودن و تو آبی…

5
(2)
 
چهارده ژانویۀ1957. در سنِّ 57 سالگی. فقط 36 کیلو وزنش بود. در آخرین لحظاتِ نبردش با سرطانِ مری، نه تنها مجبور شده بود قسمتی از مری‌ش رو برداره، بلکه یکی از دنده‌هاش، و دو تا از غدد لنفاوی‌ش هم جراحّی شده بود. تقریباً ماه‌ها بود نمی‌تونست با دهن غذا بخوره. 
 
اوّلِ مارچِ 56 یه عملِ نه و نیم ساعته رویِ گلوش داشت و بلافاصله بعد از این‌که به‌هوش اومد، برای اوّلین بار تویِ عمرش به‌جایِ سیگار برگ، یه سیگارِ فیلتردار کشید! 
 
 «هامفری بوگارت»ِ «همیشه‌تک» آخرین جمله‌ش رو در جوابِ سوال دوستش، «کاترین هِپ‌بورن» که پرسیده بود: «بزرگترین اشتباهِ زندگی‌ت چی بوده؟» با تلاش زیاد، بیان کرد.
 
 
تو بودی، جوابِ این سوال رو چی می‌دادی؟
«باید بیشتر کلیسا می‌رفتم؟» «به فقرا بیشتر کمک می‌کردم؟» «با مادرم بهتر رفتار می‌کردم؟» «عادت زشتِ «کشیدنِ سیگار برگ، پشتِ سیگار برگ»م رو ترک می‌کردم؟» «فیلم‌هایِ بهتری بازی می‌کردم؟» «با اون زن، مهربون‌تر بودم؟» …؟ 
 
تو بودی، کدومش رو انتخاب می‌کردی؟
 
آخرین جمله‌ش رو خیلی سخت تونست بگه. شاید گفتن این چند کلمه براش چند دقیقه‌ای طول کشید. ولی فهمیدنِ معنیِ حرفش اون‌قدرها هم سخت نیست.
 
 «هامفری» زندگی‌ش رو با این آخرین جمله‌ش، که اعتراف به بزرگترین اشتباهِ تمامِ عمرش بود، تموم کرد:
 
«هیچ‌وقت نباید مشروبم رو از «اسکاچ» به «مارتینی» تغییر می‌دادم.»   
 

Rate This

We are sorry that this post was not useful for you!

Let us improve this post!

Tell us how we can improve this post?

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *