Bullog

خُل‌نگِار

الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ 4.7 (15)

(برایِ محسن)

 

من در چهل سالگی باز شدم صفر. باز رسیدم به هیچ.

مهریه، نفقه، خونه، ماشین، همه اثاث مال تو.

شیش روزِ سارا هم مالِ‌ تو.

اتاقِ بچگی‌هایِ خونه پدری مالِ من.

جمعه‌هایِ‌ سارا هم مالِ من.

Read more

پادتن 5 (10)

فقط یه پیس!

 به این نزدیک‌ترین جا به گیرنده‌های بویائیم.

بی عطرِ تو

این ماسماسک محافظِ من نیست!

قانون نود و یک پاشا 4.1 (9)

کسائی که بیشتر دم از دموکراسی می‌زنن خودشون دیکتاتورهای بزرگن. 

What if? 5 (3)

What if the one who has rejected to prostrate himself before Adam is God, not Satan. 

What if the sound of a shofar confuse Lord instead of Lucifer?

What if Devil is the one who is the winner Read more

مرگسالی 5 (2)

 

  هر سال که می‌گذره، دمِ عید، کسائی که منتظرن تا بهشون زنگ بزنی کم‌تر می‌شن و اونائی که منتظری بهت زنگ بزنن زیادتر.

 

!دوره آخر زمونه ننه‎  5 (3)

    من مستم…   باروُمَن گیلاس رو می‌شکونه‎!‎     

Anterograde Amnesia 5 (4)

– از کجا فهمیدی اومدم؟

– وبلاگت

– چیزی ننوشته بودم از اینجا.

– حسِ پشتِ نوشته‌هات گفت.

– از کی تا حالا حس‌شناس شدی؟

– بودم همیشه. تو افلیجِ حسی بودی، حس‌شناسی منو Read more