Bullog

خُل‌نگِار

فرتوت 5 (9)

از فردایِ روزِ ازدواج، هر روز صبح، قبل از رفتن سرِ‌کار، مرد زن رو بیدار می‌کرد تا ویتامین‌ها و قرص کلسیم‌ش رو بهش بده.

زن تو خواب و بیداری غر می‌زد و یه «بذار بخوابم»ِ مبهم نثار Read more

بازنده 4.9 (17)

 پسرک لاغراندام با تردید از روی صندلیش بلند شد و مِن‌مِن‌کنان گفت:

– من… من دقیقاً نود روزه… نود روزه که لب به مشروب نزدم.

 حاضرین جلسه نامنظم برای پسرک دست زدند.

فرانک که وسط نیم‌دایرة صندلی‌ها Read more

۱۹ هم‌صدا 4.9 (14)

(برایِ یاس) 

– حوصله داری یه ذره باهات دردِ دل کنم؟

– …

– وقتی تو اومدی که با من زندگی کنی، واکنش افراد عجیب‌غریب بود. اول همه تعجب کرده بودن که چی شد بالاخره این مرد دل Read more

آگراندیسمان 5 (14)

 (به «مینا جانِ» شهیار)

 

پروفایلش خصوصی بود. همه این‌ سال‌ها. واسه همین عکسش تویِ اون قابِ دایره‌ای انقدر کوچیک بود که مجبور می‌شدم با یه برنامه ذره‌بین بزرگش کنم تا ببینم چجوری شده. عکسِ بزرگ شده هم Read more

الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ 4.7 (15)

(برایِ محسن)

 

من در چهل سالگی باز شدم صفر. باز رسیدم به هیچ.

مهریه، نفقه، خونه، ماشین، همه اثاث مال تو.

شیش روزِ سارا هم مالِ‌ تو.

اتاقِ بچگی‌هایِ خونه پدری مالِ من.

جمعه‌هایِ‌ سارا هم مالِ من.

Read more

برای آن زمستان‌ها که گذشت 5 (11)

این دوران همه‌ش هم بد نبود. خوبی‌هایِ زیادی هم داشت. بخصوص اسفندی که گذشت. بیشتر از همیشه باعث شد همو بشناسیم، بیشتر از همیشه با هم حرف زدیم، بیشتر فیلم دیدیم. تو، اون ورِ تخت، زیرِ نورِ چراغِ رویِ Read more

شیش 5 (7)

حضانتِ سارا؛ تلاشم برایِ باز دیدنت.