هميشه دلم میخواست با اون باشم! يعنی بين اون همه، هر وقت اين يکی رو میديدم دلم هُرررررری میريخت. ولی اصلا اون راه نمیداد! هيچ رقمه! تا اينکه اون پسره اومد و دمش گرم! اول منو نشون داد، بعدش Read more
هميشه دلم میخواست با اون باشم! يعنی بين اون همه، هر وقت اين يکی رو میديدم دلم هُرررررری میريخت. ولی اصلا اون راه نمیداد! هيچ رقمه! تا اينکه اون پسره اومد و دمش گرم! اول منو نشون داد، بعدش Read more
I was sitting in the waiting room for about one and a half hours. When suddenly an Read more